بارانباران، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

باران مفهوم زندگی

صحبت های شیرین

بازم اومدم تا از حرف زدنهای شیرینت برات بگم اونقدر زیادن که نمی شه همه رو گفت تقریباً تمام کلمات رو می گی شبا قبل از خواب حتماً باید به بابا بوس شب بخیر بدی بعد هم می گی (شَگَلَک)‌یعنی شب بخیر من و بابا هم کلی می خندیم. جدیداً هر کاری رو می خوام برات انجام بدم می گی(بلدم) وقتی شیطونی می کنی خودت به خودت می گی (شیطونی دم بری بلا)‌یعنی شیطون دم بریده بلا
6 شهريور 1391

مسافرت سرعین

سلام عزیز دلم ببخشید یه مدتی سرم شلوغ بود نتونستم برات بنویسم . ولی حالا اومدم تا چیزایی که تو این مدت شده رو برات بنویسم. تو مرداد ماه به مامان مرخصی تابستونی دادند بابا هم مرخصی گرفت بعد با مامانی ، بابایی، عمه و عمو  اول رفتیم شمال بعد هم رفتیم سرعین ، حسابی بهت خوش گذشت از اول عشق مایویی که برات خریده بودم بودی همش می گفتی (مایو بپوش) ، سرعین که رفتیم فکر نمی کردم توی آبگرم بری ولی خیلی خوشت اومده بود خیلی ذوق داشتی و کلی آب بازی کردی ، عاشقتم که این قدر دختر خوبی هستی و هیچ وقت مامان رو اذیت نمی کنی  برات عکساش رو می زارم.
6 شهريور 1391
1